بهترین سکانس های فیلم من افسانه هستم، نویل (ویل اسمیت) او زندگی و ساعت خود را طوری برنامهریزی کرده است که فقط روزها از خانه بیرون بیاید و هیچگاه در تاریکی نرود. تنها همدم او سَم، سگ اوست.
در سال ۲۰۱۰ در آمریکا ویروسی پخش شده است (از سال ۲۰۰۹) که انسانها را از حالت نرمال خود خارج کرده و جوری هاری ست.
همه مردم تبدیل به افراد هاری شدهاند که انسانیت خود را از دست دادهاند. از خصوصیات این موجودات این است
که نمیتوانند در روشنایی زنده بمانند. در نتیجه شبها بیرون میآیند و دست به تخریب شهر میزنند.
تنها یک نفر در این شهر سالم است. دکتر رابرت نویل کسی است که هنوز انسان مانده است.
او زندگی و ساعت خود را طوری برنامهریزی کرده است که فقط روزها از خانه بیرون بیاید و هیچگاه در تاریکی نرود. تنها همدم او سَم، سگ اوست.
دکتر رابرت نویل روزها به شکار مبتلایان میرود تا روی آنها داروهایی که برای درمان میسازد را امتحان کند. او طی این سه سال به هیچ نتیجهای نرسیده است.
از طرفی او یک افسردگی دائمی گرفته است. در یکی از درگیریها سَم هم هار میشود و مجبور به کشتن او میشود. این افسردگی ناشی از تنهایی تشدید میشود.
شب بعد که او میخواهد تمام موجوداتی را که باعث مرگ سم شدهاند زیر ماشین له کند، موجودات بر او غالب میشوند
تا اینکه نور ماشینی آنها را فراری میدهد. کسی برای نجات نویل آمده است…
کارگردان | فرانسیس لارنس |
---|---|
تهیهکننده | آکیوا گلدسمن دیوید هیمن اروین استاف |
نویسنده | مارک پروتوسویچ آکیوا گلدسمن |
بازیگران | ویل اسمیت آلیس براگا دش میهوک سالی ریچاردسن |
موسیقی | جیمز نیوتن هاوارد |
فیلمبرداری | اندرو لزنی |
تدوین | وین وارمن |